حمید رضا علیمی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»»

http://www.ashegebinamoneshon.parsiblog.com

دوستان میتونید از وبلاگ بالا نیز استفاده کنید



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید مهدی ( چهارشنبه 85/8/3 :: ساعت 10:36 عصر )

»»

سلام:

امشب دوباره شب احیا است.دوباره برم بگم؟؟؟؟ دوباره حرفهای تکراریم را بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگه یه روز ببینمت سر روی زانوت میزارم              اگه زبونم وا بشه فقط میگم دوست دارم

باز دیووانه شدم زنجیر کو.............................................................................

دوستان ببخشید اگه حرف های من ناراحتتون میکنه به خدا شرمندم.

خیلی ها با من همدردند اما روشون نمیشه حرفاشونو بزنن .بین این همه دیوونه ترینشون منم.

اما بهتون بگم من اصلا دوست ندارم دل کسی از حرفای بی ارزشم بشکنه مخصوصا دل حمید.

حرفهای منو به عنوان حرفهای یه دیوونه حساب کنید.

دوست عزیزم آقا یا خانم"دوست" جواب شما:

تو پست قبل نوشتم که حتی خودمم نمیدونم این جوون ?? یا ?? ساله چی داره؟؟؟ در موردشم یه

چیزهایی شنیدم . اما یه جورایی حس میکنم حس میکنم . عشقی که خدا به انسان میده احتاجی به

دلیل نداره حتی احتیاجی به دونستن آخرشم نداره. نمیخوام بگم این عشقو خدا داده. نه.میدونم خدا

این عشقو نداده اما حمیدو سر راه من گذاشت تا یه چیزو بهم بفهمونه. این شبها هم که میرم تو

جلسه ی حمید یه چیزی را میخواد به من بگه که من.... .

نگاه کردن به حمید راحته حرف زدن باهاشم برای بعضی ها راحته اما برای من... . اما شما میدونید

حرف من چیه ؟؟؟ حرف من دردمه درد هم سر نداره.کار من از احوال پرسی گذشته.میترسم میترسم از

اون روزی که حتی حرف زدن با حمید هم نتونه کاری برام بکنه.

--------------------------------------------------------------------

در مورد اینکه یکی از دوستان گفت که نمیتونم درک کنم چرا فقط یه بار میخوای باهاش حرف بزنی؟

ماجرای من مثل قصه ی کربلاس همه از خدا میخواند فقط یه بار فقط یه بار برن کربلا درسته؟؟؟؟

خوب چرا یه بار؟؟؟؟

آخر این داستان را اگه میخواهید بدونید قصه ی لیلی و مجنون را بخونید.

سر نوشت مجنون سرنوشت منه.اما چی میشد تو عمرم اصلا کسی را به اسم حمید رضا علیمی

نمیشناختم.یا اصلا بهتره بگم دینی را به اسم اسلام نمیشناختم.اما با خودم میگم اشکال نداره

یه روزی یه روزی شاید شاید به آرزوم برسم. به قول حمید(میشه این آرزو تو دل نمونه؟؟؟؟)

دوست دارم شبی در نگاهی به تو جان دهم دوست دارم

خود ائمه گفتند هر چی را از ما بخواهید بهتون میدیم اما بخواهید.

به امید روزی که .............

به امید نا امیدی.

********احتمالا تا چند وقت نتونم درد دل بزارم ببخشید**********



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید مهدی ( چهارشنبه 85/8/3 :: ساعت 10:36 عصر )

»»

((دوستان بهتره بگم من فقط حرفهای سید را پست میکنم و هیچ حرفی از خودم نمیزارم))



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید مهدی ( شنبه 85/7/22 :: ساعت 5:46 عصر )

»» ای کاش..........

با این شعر شروع شد"رسم نامردی همینه.." اما با چه شعری پایان می یابد؟

با یک نگاه شروع شد اما با کدام نگاه پایان می یابد؟

با این کلمه شروع شد"سلام داداش" اما با چه کلمه ای پایان می یابد؟

با یک گوشه نگاهی شروع شد اما با نگاه نکردن پایان یافت.

ای کاش هرگز شروع نشده بود تا ما هم بتوانیم زندگی کنیم.

ای کاش هرگز دلی بی قرار نبود . ای کاش کسی تنها نبود.

ای کاش دوستی رنگ دیگری داشت.ای کاش عشق رنگ دیگری داشت.

ای کاش مجنون لیلی را دوست نداشت.ای کاش فرهاد شیرین را دوست نداشت.

ای کاش عاشقی نبود تا با فکر کردن به معشوق ذهن خود را مشغول کند.

ای کاش عاشق بی نام و نشونی نبود.ای کاش پر بریده ای نبود.

ای کاش حمید نبود . ای کاش من نبودم . ای کاش عشق نبود ای کاش معشوق نبود.

اما همش آرزوست همش ای کاش.

      آخه دل من دل ساده ی من دل ساده ی من تا کی میخوای خیره بمونی به عکس روی دیوار؟؟؟

      آخه دل من دل دیوونه ی من دیدی اونم تنهات گذاشت بعد یه عمر عاشقی.

     دیدی اونم رفت اونم تنهات گذاشت رفت تو موندی و بی کسی ها و یه عمر آرزو

      آخه دل من دل دیوونه من دیدی اونم تنهات گذاشت.دیگه نمیاد دیگه نمیاد.....

"دوستان از این به بعد من توی این وبلاگ مطلب مینویسم در ضمن ای دی من همون آی دی سیده"



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید مهدی ( شنبه 85/7/22 :: ساعت 5:46 عصر )

»» نویسنده ی جدید

ممنون از لطف همتون پر بریده هستم نویسنده ی جدید.سید یه حرفی گفت براتون بنویسم:

خسته ام از این زمونه            دردمو خدا میدونه

براش دعا کنید...

درضمن ایمیل من و سید یکیه.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید مهدی ( شنبه 85/7/22 :: ساعت 5:46 عصر )

»» پست آخر

دوستان خداحافظ  برام دعا کنید....

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید مهدی ( شنبه 85/7/22 :: ساعت 5:46 عصر )

»» زبس در گلو عقده دارد دلم

با سلام:

بهتر ه بگم خدا نگهدار.ین حرف ها را جهت اطلاع بیشتر دوستان و کسب تجربه میگم.

تنها چیزی که از ساخت این وبلاگ دست مرا گرفت فقط فحش و ناسزا و انتقاد و ... بود.

آخه من نمیدونم وقتی من مینویسم حمید تو خدای منی .این مطلب به شما چه مگه شما فضول من

هستید من دوست دارم اینطور بنویسم.دوست دارید دیگه تو این وبلاگ نیایید.هر چی هیچی نگفتیم پر

رو تر شدند تا جایی که به من میگن اسم حسینو یدک نکش.من قبول دارم که اسم حسینو یدک

میکشم اما آیا خودتونم این طور نیستیدبه من میگن حسین به تو... . آخه به شما چه. دیگه مطلبی تو

این وبلاگ نوشته نمیشه. تا دل بعضی هاراضی بشند.اما کوری چشم کسایی که نمیتونن ببینند

دوستان من تو اینترنت ادامه دهنده ی راه منند.اما هیچکدومشون روشو ندارن بگن.شما از حسین

خجالت نمیکشید و از کسایی دیگه دم میزنید.

بعدش از خلق خدا خجالت میکشیداحساستون را نسبت به کسی بگید.

من نگفتم حسینیم گفتم دوسش دارم اما عاشقش نیستم من عاشق

حمیدم.در مورد آقا فرهادم بگم اون سن صبور منه حالا دیگه نمیدونم چه فکر هایی کردید.اما حمید خوب

گفت: هر کی میخواد هر چی بگه من سگ کوی زینبم

اما نه دیگه هر چی.تا آخر عمر این حرفو میزنم منم عاشق حمید. کسی هم نمیتونه این حرفو از روی

زبونم برداره.خودت بهتر میدونی تا پای دار میخونم       تاپای دار میخونم حمید جونم دوست دارم

اینم نقطه ی آخر وبلاگ عاشق بی نام ونشون یا دلشکسته یا دیوونه ی زنجیری یا سید مهدی

.

                                                       ****خداحافظ عاشقا****



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید مهدی ( شنبه 85/7/22 :: ساعت 5:46 عصر )

»» اطلاعاتی در مورد حمید



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید مهدی ( شنبه 85/7/22 :: ساعت 5:46 عصر )

»» دل به تو بستن آره بزرگ ترین گناه بود

اینم ? تا شعر برای کسایی مثل خودم البته قشنگشو حذف میکنم.اصل شعر از یکی از خواننده های

جدید کشورمونه . البته اگه اصل شعرو با آهنگش گوش بدید خیلی قشنگ تره.

این شعرو مینویسم برای دله دیوونم:

تو اینه خودتو ببین چه زود زود تو یه جونی غصه اومد سراغت پیرت کنه

نزار که تو اوج جونی باور غم بشینه رو دلت پیر و زمین گیرت کنه

منتظرش نباش دیگه اون تنها نیست

تا آخر عمرت اگه تنها باشی اون دیگه نمیاد

خودش میگفت یه روزی میزاره میره

خودش میگفت یه روز خاطرههاتو میبره از یاد

آخه دل من دل ساده ی من تا کی میخوای خیره بمونی به عکس روی دیوار

دیدی اونم رفت اونم تنهات گزاشت رفت تو موندی و بیکسیهای یه عمر خاطرها بی کسی

دیگه نمیاد دیگه پیشت نمیاد برات چی موند ازش یه قاب عکس روی دیوار

آخه دل من دل دیوونه ی من تا کی میخوای خیره بمونی به عکس روی دیوار

                                **********

اینم تقدیم میکنم به اونی که خودش میدونه اونی که از پشت ابر نگاه میکرد:

آهای تویی که از من با هر رنگ و فریبی

میخوای دل ببری باز ولی با من غریبی

اگه تو حقه بازی منم دستت رو خوندم

یکی دیگه را تو قلبم به جای تو نشوندم

اگه عشق منی چرا با دیگرونی

میخوای بری برو چرا دل میسوزونی

ولی یه روز میایی که خیلی دیره

یکی دیگه تو قلبم جای تو رو میگیره

                                               ***********

اینم برای حمید:

یه عمر دلو سوزوندی یه بار خوبی نکردی

خدا کنه بری و هیچ موقع بر نگردی

حرفی نزن دروغات نه باورم نمیشه

از عشق بچه گونم پشیمونم همیشه

بسه دیگه بی انصاف چی از جونم تو میخوای

یه روز میگی میمونی یه روز میری نمیای

دلت میخواد شب و روز جلو چشات بمیرم

کاش به روزم بیفتی بد بختیدو ببینم

دل به تو بستن آره بزرگ ترین گناه بود

                                          *********

راستی یادم رفت بگم زندگی نامه ی حمید را تا چند روز دیگه مینویسم .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید مهدی ( شنبه 85/7/22 :: ساعت 5:46 عصر )

»» دل من دوباره باز کرده بهونه ی حسین

 

حسین ببخش مرا با چنین گناه ببخش

مرا

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید مهدی ( شنبه 85/7/22 :: ساعت 5:46 عصر )

   1   2      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ


[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 19
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 15166
» درباره من

حمید رضا علیمی

» آرشیو مطالب
پاییز 1385

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
سید مهدی

» صفحات اختصاصی

» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب