حمید رضا علیمی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» درد دل

سلام.

دوستان امروز میخوام از تون یه سوال بکنم.

چقدر حس میکنید تنهایید؟

هر چقدر تنها باشید به تنهایی حضرت علی نمیرسه.

از این بحث بیام بیرون.

امشب حمید جلسه داره اگه بشه میرم.دعا میکنم شب آخر باشه.

اگه قراره این جور بسوزم بهتر که شب آخرم باشه.شما هم برام دعا کنید.

دعا کنید شاید دعای شما مستجاب بشه.

امشب شب آخره.شب رفتن .خیلی حالم خرابه خیلیییییییییییی

شب تنهایی شب بیکسی.

جای بوسه های زینب شده بوسه گاه نیزه

                                                 دختری دلش شکسته زیر سر پناه نیزه

شب جمعه حمید که میخوند نگاش می کردم سیر نگاش کردم اما سیر نشدم.اگه قراه این جوری به

حمید نگاه کنم چشام نبینه بهتره. حمید اونشب میخوند میخوند تا خدا ببخشدش آخه میدونید تا حالا به

آخر خط نرسیده.نمیخوام بگم من به آخر خط رسیدما اما دیگه بریدم.

چی براتون بگم چی بگم بگم دیوونه شدم .بابا لیلی مجنون را میشناخت اما.... .

تا کی حرف را تو سینه نگه داشتن؟؟؟ تا کی دوریش را تحمل کردن؟؟؟

خدا به تو بگم خودت بهتر میدونی بریدم.اگه تو هم کمکم نکنی پس کی کمکم کنه؟؟؟؟

به خدا نمیخواستم این حرف ها را اینجا بزنم اما نشد این حرف ها مثل یه بغضی تو گلوم بود داشت

خفم میکرد.

حالا میبینم خدا کی جوابمو میده؟؟؟؟

به نظر شما من چیز زیادی ازش میخوام؟؟؟ بابا من گفتم بازم میگم من فقط میخوام یه بار باهاش حرف

بزنم این چیز زیادیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگه این زیاده پس .........

تا که ناله میزنم تو جوابمو میدی

                           نزار باورم بشه...........

حمید برای من عزیزه اما نه اونقدر که خدا برام عزیزه نمیخوام بگم خیلی خدا را دوست دارم و نماز و... را

به عشق خدا میخونم و... نه اما اونقدر دوریه حمید برام زیاد شده که از حمید پیش خودم یه خدا درست

کردم.چقدر من آدم خوبیم نه؟؟؟ دو تا خدا دارم. اما اگه خدا نمیخواست من اینطور نمیشدم.

پس یه چیزی بود که خدا اینطور خواست؟؟؟ منی که تو گرداب گناه بودم بعد با صدای مداحی که اصلا

نمیدونستم چه جور عاشقش بشم.اما انشالله اون روز کوشم کر شده بود و چشمامم کور شده بود

اونو نمیدیدم.آخه گناه من چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به خدا یکی به من بگه گناهم چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بابا این حمید چی داره چی داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گناهم چیه؟؟؟؟؟ اینه که یه دله دیوونه دارم؟؟؟؟

ای کاش به جای این دل یه تیکه سنگ بود ای کاش.ای کاش.حمید چه قشنگ خوند:

اون روزهای عشق و وفا یادش بخیر یادش بخیر

                                                اون روزگار با صفا یادش بخیر یادش بخیر

دوست داشتن جرم منه.جرمی که براش باید بد ترین زجر ها را بکشم.میکشم اشکالی نداره.میگن

تقدیره.باشه تقدیره منه.میگن امتحان خداست.باشه امتحانم پس میدیم.اما چرا این امتحان؟؟؟

هر چی براتون میگم سبک تر نمیشم.

میگم منم آقایی دارم آخرش یه بار نگام میکنه امیدم فقط اینه یه روزی نگام میکنه و فقط به امید اون روز

زندم. میگم شاید اینطوری برام خواسته یه دلیلی داشته خوب آخرش اون آقامه دیگه بهتر میدونه برام 

چی بهتره.شاید دیوونگی بهتر باشه.شاید بد بختی برای من بهتره.شاید.

به یه نفر گفتم هر چی به حسین میگم جوابمو نمیده.گفت جوابتو میده اما تو نمیفهمی.راست گفت

اما جوابی که نفهمم به چه درد میخوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خوش به حال دیوونه که خوب و بد نمیدونه

                                            اونقدر مجنونه که مجنون را لیلا میدونه

امشب تکلیفم مشخص میشه . اگه نشه به خدا به خدا همه را رها میکنم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید مهدی ( شنبه 85/7/22 :: ساعت 5:46 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ


[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 14
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 15161
» درباره من

حمید رضا علیمی

» آرشیو مطالب
پاییز 1385

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
سید مهدی

» صفحات اختصاصی

» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب